دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

تجربه ای در وبلاگ نویسی ندارم. هدفی هم در کار نیست. جز یادداشت گفت و گوهایی تنهایی ام با " . . ."
دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

تجربه ای در وبلاگ نویسی ندارم. هدفی هم در کار نیست. جز یادداشت گفت و گوهایی تنهایی ام با " . . ."

وایسا دنیا، من می خوام پیاده شم

"وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند. وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است. وقتی خواستم عاشق شوم، گفتند دروغ است. وقتی گریستم، گفتند بهانه است. وقتی خندیدم، گفتند دیوانه است. دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم."


 معلم شهید، علی شریعتی*

هوا پائیزی و بارانی ام من

هوا بارانی است و فصل پاییز

گلوی  آسمان از بغض  لبریز

 

به سجده آمده ابری  که انگار

شده از داغ تابستانه  سرریز

 

هوای  مدرسه ، بوی الفبا

صدای زنگ اول محکم و تیز

 

جزای خنده های بی مجوز

و شادی ها و تفریحات  نا چیز

 

برای نوجوانی های ما بود

فرود خشم و تهمت های یک ریز

 

رسیده  اول  مهر  و درونم

پرست ازلحظه های خاطرانگیز


کلاس درس خالی مانده از تو

من و گل های  پژمرده  سر میز   

******

هوا  پاییزی  و بارانی ام  من

درون خشم  خود زندانی ام من


چه فردای خوشی راخواب دیدیم !

تمام  نقشه ها  بر آب  دیدیم  !


چه دورانی چه رویای  عبوری !

چه جستن ها به دنبال  ظهوری !


من و تو نسل  بی پرواز  بودیم

اسیر  پنجه های   باز   بودیم


همان بازی که با تیغ سرانگشت

به پیش چشم های من ترا کشت

 

******

تو جام شوکران را سر کشیدی

به  ناگه  از کنارم  پر  کشیدی


به  دانه   دانه   اشک   مادرانه

به  آن   اندیشه  های   جاودانه


به قطره قطره خون عشق سوگند

به  سوز سینه های   مانده  در بند


دلم صد  پاره شد  بر خاک  افتاد

به  قلبم  از غمت  صد  چاک  افتاد


بگو  آنجا  که رفتی  شاد هستی ؟‌

در آن  سوی  حیات آزاد  هستی ؟


هوای  نوجوانی  خاطرت  هست ؟‌

هنوزم عشق میهن در سرت هست ؟


بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست؟

تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟‌


کسی  دزد شعورت  نیست  آنجا ؟‌

تجاوز  به  غرورت  نیست  آنجا ؟


خبر از گورهای بی نشان هست ؟‌

صدای ضجه های مادران هست  ؟‌


بخوان هم درد من ،هم نسل و همراه

بخوان شعر مرا با حسرت و  آه


دوباره  اول   مهر ست و  پاییز

گلوی   آسمان  از  بغض   لبریز


من و میزی که خالی مانده از تو

و  گل هایی  که   پژمرده  سر میز


هیلا صدیقی