دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

تجربه ای در وبلاگ نویسی ندارم. هدفی هم در کار نیست. جز یادداشت گفت و گوهایی تنهایی ام با " . . ."
دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

دفترچه ی یاد ( زندگی عطر به جاماندۀ "یاس"، لای دفترچه ماست)

تجربه ای در وبلاگ نویسی ندارم. هدفی هم در کار نیست. جز یادداشت گفت و گوهایی تنهایی ام با " . . ."

زندگی

زندگی زیبا است.

باید اما حس کرد

      اندکی نامعمول.

 

متفاوت تر از آن روی که هست.

متفاوت تر از آن چیزی که

همگان می بینند،

     همگان می بویند،

         و به ما می گویند.

 

زندگی جاری است

لاجرم می باید

زندگی را حس کرد.

 

راه آن آزادی

و رهایی ست ز بند عادت.

 

عادت اما زهر است

     نیش در نوش همه.

بی خبر می آید

   رخوتی سخت ترا می گیرد

               و تو می پنداری

              که یکی جانداری

غافل از مردن خود

بی خبر جان دادی.

 

 زندگی را باید،   نگرید و شنوید

           هم چشید و بویید

زندگی را باید

       با سر انگشت خیال

لمس می باید کرد

تا که جاری گردد،  جان آن در جانت

 

عادت اما مرگ است

    همچو مردن سرد است.

          گرم می باید کرد

جان خود با نفس یک گل یاس

باید آن را بویید

همزمان هم نگرید

لمس می باید کرد

و دگر بار چشید

تا که بتوان شنید

    هَمسُرایی خدا را با ما

         رقص گل را با باد

گوش باید سپرد به ندای یاران

گوش جان باید داد به صدای باران.

 

زندگی خاک، خدا

زندگی آب، هوا

زندگی باد و گیاه

زندگی سهم من از هستی هست.

 

زندگی باران است

زندگی می بارد

  زندگی جاری است

 

زندگی

 دیدن آرامش تام

 در پس چشم سیاه گربه ی همسایه ست.

 

زندگی ماندن یک گنجشک است

    بر لب پنجره ات

         که گشایی به هنگام سحر.

 

زندگی در زدن رُفتگر است

    تا ببخشی تو بدو

       اسکناسی به همراه سلام

او پیام آور صلح است میان تو و خود

بی گمان

او نیز پیغامبر است

    و رسول امید

 

زندگی ساز و نواست

زندگی آب و هواست

زندگی عطرِ به جا مانده ی یاس ،   لای دفتر چه ی ماست

زندگی شیرین است

زندگی شیره ی شیرینِ گُلِ یاسِ خداست.

 

 

زندگی یک قلم است لای دفترچه یاد.

 

زندگی

    درد پیچیدن پاست

      لحظه ای تلخ، ولی

     عاقبت شیرین است.

درد بر باد فناست

خاطره باقی است

 

زندگی

   دیدن آن گوشه ی شهر

      بر فراز برج است

        نقطه ای دور ولی نورانی

دور و نزدیک مباد

   آنچه را نورانی است

 

می زنم من فریاد

هر چه شد باداباد

     نور در قلب تو باد

     نور بر روح تو باد

ای رهاتر از باد

 

 

زندگی خواندن صد باره شعری ست

که پیداست در آن رد پایی از تو

 

زندگی هست

بیا باور کن

زندگی زیبا هست

باید اما حس کرد

اندکی نامعمول

#ر_عسکری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد